نفس و شیطان
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتم: «لعنت بر شیطان»!
لبخند زد.
پرسیدم: «چرا می خندی؟»
پاسخ داد:«از حماقت تو خنده ام می گیرد»
پرسیدم: «مگر چه كرده ام؟»
گفت: «مرا لعنت می كنی در حالی كه هیچ بدی در حق تو نكرده ام»
با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می خورم؟!»
جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است كه آن را رام نكرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.»
پرسیدم: «پس تو چه كاره ای؟»
پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز. در ضمن این قدر مرا لعنت نكن!»
گفتم: «پس حداقل به من بگو چگونه اسب نفسم را رام كنم؟»
در حالیكه دور می شد گفت: من پیامبر نیستم جوان...!!!
بعد از این خواهم گفت :
«« اعوذبالله من شر نفسی و من شر شیطان لعین الرجیم »»
+ نوشته شده در دوشنبه دوم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 21:14 توسط امید
|

اعوذبالله من شر نفسی و من شر شیطان لعین الرجیم