اعوذ
بالله من شر نفسی و من شر الشیطان اللعین الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
چنین
گفت شیرین که ای مهتران
جهان
گشته و کــار دیـــــده سران
سه
چیز باشد زنان را بهی
کــه
باشند زیبای گاه مهی
دگـر
آنکــــه فـــرّخ پســـر زایــد او
زشـــوی
خجســـــته بیفــزاید او
سه
دیگر که بالا و رویش بود
بــه
پوشیدگی نیز مُوَیش بود
بدانگــه
من جفـــت خسرو بُدَم
به
پوشیدگی در جهان نو بُدَم
بگفـت
این بگشــــاد چادر ز روی
همه
روی ماه و همه پشت موی
مـــرا
از هنر مــــوی بُد در نهان
که
او را ندیدی کس اندر جهان
نمودم
همه پشت این جادویی
نــــه
از تنبل و مکر و ز بدخویی
نه
کس سوی من پیش از این دیده بود
نه
از مهتـــران نیــــــز شنیده بود
سخن
تهمینه همسر رستم:
به
گیتی ز خوبان مرا جفت نیست
چون
مــن زیر چرخ کبود اندکیست
کــــس
از پرده بیرون ندیدی مرا
نه
هرگز کسی آواز شنیدی مرا
سخن
منیژه:
منیژه
منم دخت افراسیاب
برهنـــــه
ندیده رخم آفتاب
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ