اعوذ بالله من شر نفسی و من شر الشیطان العین الرجیم

                                  بسم الله الرحمن الرحیم

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ

 

فرقه جعلی و دروغی که از هندوستان رواج یافت / مهربابا بابایی دست و پا چلفته!

 

جمع آوری:

“Milad Dabiri” محمد فامیل دبیری و مروارید فامیل دبیری

 

آیا خداوند در جسم جای می گیرد؟

آیا می توان خدا رو دید ؟

مهر بابا کیست و چرا مورد عقاب ایرانیان قرار گرفت؟

آیا انسان با آمریکا رفتن خدا می شود؟

آیا خـــــــــــــــــدا میمیرد؟؟؟

————————–————————––

 

مهر بابا در شهر پونا در هندوستان در یک خانواده زرتشتی از پارسیان هند در ۲۵ فوریه ۱۸۹۴ به دنیا آمد.او خود را با اسامی مختلفی از جمله: کریشنا، رام و .. می خواند. پدرش (مروان شهریار ایرانی) قبل از اقامت در پونا به دنبال تجارت می گشت و از مدعیان تجسم خدا بود. اوتار یا آواتار از جمله مفاهیم آیین هندو است و به معنای حلول پروردگار در قالب انسانی و تجسم الهی می‌باشد.

 

*** در صورتیکه« اگر در آسمان و زمین جز «الله» خدایان دیگری بودند، آسمان و زمین فاسد می شدند (نظم جهان به هم می خورد) …»(انبیاء/۲۲)

*** و «هر کسی معبود دیگری را با خدا می خواند بر آن برهانی ندارد».(مؤمنون/۱۱۷)

دوران کودکی و جوانی:

مهربابا یک ایرانی بود که در پونای هند در یک خانواده زرتشتی به دنیا آمد. او دوران کودکی و نوجوانی معمولی و عادی را سپری کرد و هیچ تمایل ویژه‌ای به عوالم روحانی از او دیده نمی‌شد.

توهم و خیالی بودن مهر بابا تا حدی است که کودکی خود را در انیمیشنی، “کریشنا” معرفی کرده وبه جنگ غولی میرود که پادشاه آن زمان (شیواجی) برای نابودی او مامور کرده است. نشان می دهد که کودک نوزاد آن را از بین میبرد!!

زمانی که پسری جوان بود در باشگاه پیشگویی که پول آن بوسیله کمک‌های اهدایی و گاهی شرط بندی فراهم می‌شد کار می کرد.

مهربابا از فهالیتهای روزمره خود پس از ملاقات با یک استاد معنوی بنام باباجان باباجاندچار دست کشید. وقتی این زن مرشد پیشانی او را بوسید مدعی شد که از آن لحظه به بعد به تجربیات شهودی و اسراری دست یافته است. در ماه‌های بعد او با ۴ مرشد دیگر که همراه با باباجان ۵ مرشد کامل نامیده می‌شوند در ارتباط قرار گرفت. او به مدت هفت سال تحت تعلیمات روحانی در پیش یکی از آنها به نام اوپاسنی ماهاراج بود. اوپسانی به او کمک کرد که تجربیات اسراری خود را با دنیای مادی ادغام کند و به زندگی ادامه دهد بدون اینکه تجربیات خود را از دست بدهد. البته او خود می‌گفت که همیشه پوششی آواتار را در خود گرفته‌است و این حجاب تنها وقتی برداشته می‌شود که زمان آن فرا رسیده باشد!

تصادف با اتومبیل

مهربابا دردها و مشکلات زیادی را در سانحه اتومبیل متقبل شد. یکی از آنها در ایالت اوکلاهمای آمریکا در ۱۹۵۲ م و دیگری در ساتارای هند در سال ۱۹۵۶م بود که بعد از آخرین تصادف مصدوم و توان راه رفتن او به شدت محدود شد. سوالی که مطرح می شود” مگر خدا می میرد و یا صدمه می بیند!؟

اعلامیه آوتاری

بعد از سفر های متعدد به کشورهای غربی از جمله: انگلیس و امریکا پس از بازگشت از آخرین سفر خود از امریکا در فوریه ۱۹۵۴ در ایالت اوتار پرادش هند ادعا کرد که من بالاترین بالاترها هستم و برای اولین بار اوتاری خود را به صراحت اعلام نمود. در طی این دوران او بیانیه دعوت مهربابا را صادر کرد و کتاب «خدا سخن می‌گوید» را در آمریکا چاپ کرد. در ۳۰ سپتامبر ۱۹۵۴ مهربابا بیانیه نهایی خود را داد که در آن پیش بینی‌های مرموز مختلفی را ادعا داشت که هیچ کدام از آن پیش بینی ها به وقوع نپیوست.

سفر به آمریکا

اولین تماس با غرب در دهه ۳۰ میلادی، مهربابا یک دوره سفر جهانی گسترده را با سفرهای متعددی به اروپا و ایالات متحده شروع کرد. در طول این دوره بود که ارتباط خود را با اولین گروه از غربی ها برقرار کرد. او با گذرنامه ایرانی سفر کرد. در اولین سفرش به انگلستان در سال ۱۹۳۱ با کشتی راجیوتانا بود که در عین حال حامل مهاتما گاندی برای شرکت در دومین کنفرانس لندن بود. در ۲۰ ماه مه سال ۱۹۳۲ مهربابا وارد نیویورک شد.هنگامی که از او در مورد وضعیت سیاسی هند و بریتانیا سوال شد، هیچ توضیحی نداشت، اما پیروان او توضیح دادند که او به گاندی گفته بود که سیاست را رها کند. پس از باز گشت از امریکا او استراتژی جدید خود را که سکوت مطلق بود را شروع می کند. امریکا با او چه کرد که ناچار به سکوت گشت؟

آسوشیتد پرس گزارش داد که “بابا تصمیم گرفته‌است تا شکستن روزه سکوتش را تا فوریه بعدی به تعویق بیندازد زیرا شرایط هنوز آماده نیست .”

بارها گفت “که قبل از مرگم سکوت خود رامی شکنم،و تاثیر عشق من جهانی خواهد شد و تمامی موجودات در جهان آن را درک خواهد کرد، و از آن دریافت خواهند کرد. این عشق به هر فردی کمک خواهد کرد تا خود را از اسارت خویشتن آزاد کند. من آن معشوق الهی هستم که بیش از آن چه که شما می‌توانید خودتان را دوست داشته باشید شما را دوست دارم.” 

او در سال ۱۹۳۶ به انگلستان بازگشت و تا اوایل دهه ۵۰ میلادی به ایالات متحده نگشت.

مهربابا گروهی از زنان غربی را برای ملحق شدن به خودش در هند برای جذب هندی ها دعوت کرد، و سفرهایی را برای آنان در سراسر هند و سریلانکا تحت عنوان تورهای اتوبوس آبی ترتیب داد. هنگامی که آنها به خانه بازگشتند بسیاری از روزنامه‌ها از این موقعیت استفاده کرده و آن را فرصتی برای رسوا نمودن او انگاشتند.

 

طالع شوم مهر بابا:

بابا ۲۵ فوریه ۱۸۹۴ در شهر پونا، هنوستان متولد شد. در۳۱ ژانویه ۱۹۶۹ درگذشت اما پیروان او معتقدند که او فقط بدن خود را رها کرد و در آخرین حرکات دست بیان داشت: فراموش نکنید، که من خدا هستم.


مهر آباد خراب باد:

 متاسفانه با شعار های دروغی برخی از ملیت ها از جمله “مسلمانان، مسیح، بودا، هندو، یهود… را در گیر خودش کرده. 

مهربابا ۲۵ فوریه ۱۸۹۴ در شهر پونا، هنوستان متولد شد. در۳۱ ژانویه ۱۹۶۹ میلادی در “سمادی” (محل قبر او) در مهرآباد بدنش به خاک سپرده شد و این مکان به یک مکان زیارتی بین‌المللی تبدیل گشت. اما پیروان او معتقدند که او فقط بدن خود را رها کرد و در آخرین حرکات دست بیان داشت: فراموش نکنید، که من خدا هستم.

در صورتی که در موارد بسیاری مهربابا قول داده بود که سکوتش را با یک کلمه شنیدنی قبل از مرگش خواهد شکست و اغلب زمان و مکانی خاص را برای وقوع این واقعه تعیین می‌کرد. تحقق نیافتن وعده او باعث ناامیدی برخی از پیروانش گردید.

 

شعار جی بابا:

در فوریه ۱۹۵۴ در مهرستانا در ایالت اوتار پرادش هند اعلام کرد که من بالاترین بالاترها هستم و برای اولین بار ادعای اوتاری خود را به صراحت اعلام نمود.

من اوتار زمان هستم.

من خدام.

او از جمله “صاحب الزمان” نیز استفاده کرد، که در میان مریدان هندو محبوب نبود.

او می گوید که در زمانهای گذشته من در نقش زرتشت، راماکریشنا، گوتاما بودا، عیسی و حضرت محمد (ص) به زمین آمده ام.

 

بیزاری اسلام و ایرانیان از ادیان دروغین:

مهربابا سه بار به ایران سفر کرد یکبار در ژانویه ۱۹۲۴ که با کشتی از بمبئی به بندر بوشهر رسید و به سبب بیماری همراهانش به سرعت به هند بازگشت. بار دوم در سپتامبر ۱۹۲۸ که در این سفر از شهرهای خرمشهر، دزفول، خرم‌آباد، ملایر، اصفهان، یزد، کرمان، بم و زاهدان دیدن نمود. او در این سفر ملاقات‌هایی با ایرانیان داشت و مریدانی چند را جذب کرد سپس از راه زمینی و از بین راه کویری دزدآب و بعد از طریق قطار به هند بازگشت. در اول جون ۱۹۳۱ مهربابا برای سومین بازدید با قطار راهی ایران شد .در ایران موفق به گمراه کردن نگردید و راهی پیش نبرد و ناچار به بازگشت شد و اهداف دیکته شده به او با شکست روبه رو شد.

متاسفانه بدخواهان، تنها راه را در این یافتند که با برخی دلایل دروغین، راهی برای ایجاد عقب ماندگی و انحراف میان مردم بیابند.

مهر آباد واقع در احمدنگر، هندوستان محل مقبره ی او شهری است که در سالهای آخر عمرش آنجا را به پایگاه فعالیتهای خود تبدیل کرده بود حال چه گونه توانست کنترل شهری را بدست آورد؟

پذیرایی های مجلل و نامحدود، ساختمان ها ی زیبا و بزرگ برای بازدید کنندگان او در نظر گرفتند و با توجه به اینکه هزینه ی انر‍‍‍ژی و آب در هند بسیار گران است، چه گروه ها و یا افرادی این هزینه های سنگین را متقبل می شوند؟

چه اهداف و سیاست هایی در پس پرده ماجرا های او بوده که ۹۰ سال پیش وقتی که صنعت تلویزیون و سینمای جهان نوپا بوده در انگلیس و امریکا از بابا فیلم هایی گرفتند و او را در برنامه های تلویزیونی خود جای داده اند!

تمامی سایت های اصلی که درباره بابا به جذب نیرو و یا دعوت مردمی می پردازد در امریکا بوده.

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ