فرقه ی ضاله ی گاطعیه
«فرقه ی ضاله ی گاطعیه» ( جریان احمد اسماعیل گاطع یا همان احمدالحسن الیمانی)
این جریان ادعایی به وسیلة احمد اسماعیل یمانی، که خود را وصی و فرزند و فرستاده امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میدانست، در سال های پایانی حاکمیت صدام بروز کرد. او پس از سقوط صدام، با کمک برخی از باقیمانده های رژیم بعث، تشکیلات وسیعی را در مناطقی همچون نجف، کربلاء، ناصریّه و بصره به راه انداخت.
مؤسس جریان، شخصی است به نام احمد اسماعیل گاطع از قبیله صیامر که در حدود سال 1973م، در منطقهای به نام «هویر» از توابع شهرستان «زبیر» از استان بصره متولد شد. وی در سال 1999، از دانشکده مهندسی بصره فارغ التحصیل شد. مدّتی در حوزه شهید آیت الله سید محمد صدر در نجف به تحصیل پرداخت. ضمناً بنا بر نقل مؤثق، برادر وی از نیروهای بعثی بود.
ادعاهای احمد حسن یمانی
وی با این که سید نیست و اصل و نسب او از طایفه «صیامر» معلوم و معروف است، عمامه سیاه بر سر میگذاشت و در مجامع عمومی ظاهر میشد؛ از جمله ـ طبق فیلمی که از او گرفته شده است ـ بر بالای منبر در یک مسجد، با لباس روحانی و عمامه سیاه سخنرانی نموده، و ادّعاهای ضد و نقیض خود را مطرح کرده است. وی، در عین اینکه تصریح میکند که هیچ ادّعایی ندارد و یک مرد ساده از یک روستای ساده است، در همان زمان ادّعا میکند که «من مایة رحمتم برای اسلام، بلکه برای اهل زمینم. هر جا بروم، اهل بیت علیهم السلام همواره با من هستند. صریحاً میگویم که خدواند مرا برگزیده است. صاحب نفس مطمئنه به من متصل شده و خود، صاحب نفس مطمئنه شده ام. من میخواهم شیعیان را متحد کنم از عالم و عامی، من آمادگی دارم حقایق را برای همه روشن کنم و به صورت سیاه و سفید نشان دهم. خدا نور است وکلام او نور است. در عین حال، هیچ ادعایی هم ندارم.»
مراحل ادعا
او طی پیامی از طریق پایگاه اینترنتی خود خطاب به علما و مراکز دینی در مورخه 27 شوال 1424ق ادعاهایی مطرح کرد که محورهای آنها از این قرار است:
در مرحله اوّل: ادّعا میکند که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را در عالم خواب به صورت مکرّر در حرم سید محمد فرزند امام هادی علیه السلام دیده که او را به زیارت عسکریین امر میکند. پس از آن، به دیدار آن حضرت در بیداری موفق شده، حضرت او را از انحرافات عملی و مالی حوزهها به خصوص حوزه نجف آگاه میکند و تحت تربیت ویژه قرار میدهد.
در مرحله دوم: وی مدّعی است که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف او را امر به ورود به حوزه علمیه میکند و در آن جا به او مأموریت میدهد که انحرافات حوزه را مطرح کند.
در مرحله سوم: ادّعا میکند که در ماه شعبان سال 1420 ق (مصادف با 1378 ش) امام زمان را برای دومین بار در حالت بیداری در کنار حرم امام حسین علیه السلام ملاقات کرده و به دستور آن حضرت به نجف میرود. او دعوت خود را علنی میسازد که در این مرحله، جمعی او را تکذیب و به سحر و جنون و تسخیر اجنّه، متهم میکنند. در پی آن، احمد به شهر خود بازگردانده میشود .
دعوت علنی
پس از سقوط صدام در ماه جمادی الثانی 1424ق، احمد اسماعیل گاطع دعوت خود را علناً تکرار میکند و تعدادی فریب حرف های او را میخورند. در ماه مبارک رمضان آن سال، او ادّعا میکند که از سوی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مأموریت یافته است که همه مردم زمین را خطاب قرار دهد و آنها را به قیام در راه حق و بر ضد ظالمان دعوت کند!
وی در آن پیام، تصریح میکند که من انتظار یاری علمای دین را ندارم؛ زیرا بسیاری از آنان با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با لسان و سنان خواهند جنگید؛ چون با ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بساط مرجعیت آنان درهم پیچیده میشود. به گفتة او مقصود از اوثان و اصنام (بتها ) همان علما هستند.
استدلالها (مغالطات) احمدالحسن
وی برای اثبات مدّعای خود به چند دلیل استناد میکند:
دلیل اول. خواب هایی که اشخاصی درباره او دیدهاند و این، علاوه بر خوابهایی که خود دیده بود.
دلیل دوم. اخبار از حوادث آینده مثل سقوط صدّام.
دلیل سوم. آمادگی برای مناظره با علمای اسلام، یهود و مسیحت.
دلیل چهارم. آمادگی برای مباهله با علمای شیعه و سنی و یهودی و نصرانی.
بدیهی است که دلایل فوق، صرف ادّعا است.
وی در پیامی خطاب به مردم عراق، چنین میگوید:
پدرم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف من را برای اهل زمین فرستاد و من دعوتم را در بین شما آغاز کردم. در حالی که جبرئیل و میکائیل مرا تأیید و نصرت میدهند، من از شما طلب نصرت میکنم.
اگر نصرتم دادید فبها، والّا سابقه پدران شما روشن است. اگر مرا خذلان کنید، صبر خواهم کرد همان گونه که مسلم بن عقیل صبر نمود. من بزودی از میان شما خواهم رفت، ای باقیمانده های قاتلان حسین! اگر میخواستم، شمر و شبث این زمان را معرفی میکردم.
من اخبار شما را به پدرم محمد بن الحسن خواهم رساند؛ در آینده به همراه او، که جز شمشیر، چیزی را به شما ارائه نخواهد داد، باز خواهم گشت.
همانگونه که اکثر عزیزان آگاهند یکی از نشانه های حتمی پیش از قیام امام زمان عج قیام «یمانی» است. یمانی طبق روایات وارده سیدی حسینی از نسل زید بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب سلام الله علیهم است. یعنی از نسل زید پسر امام سجاد سلام الله علیهما می باشد.
«یمانی» در روایات شخصیت برجسته و درخشانی دارد و همین امر موجب سوء استفاده ی برخی دجالین گردیده است. در این بین ادعاهای شخصی به نام «احمد اسماعیل گاطع صیامری بصری» که به دروغ خود را «احمد الحسن» می نامد موجب فریب عده ای از جوانان کم اطلاع از روایات شده است.
مشخصات مدعی یمانی
این جریان ادعایی به وسیلة احمد اسماعیل یمانی، که خود را وصی و فرزند و فرستاده امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میدانست، در سال های پایانی حاکمیت صدام بروز کرد. او پس از سقوط صدام، با کمک برخی از باقیمانده های رژیم بعث، تشکیلات وسیعی را در مناطقی همچون نجف، کربلاء، ناصریّه و بصره به راه انداخت.
مؤسس جریان، شخصی است به نام احمد اسماعیل گاطع از قبیله صیامر که در حدود سال 1973م، در منطقهای به نام «هویر» از توابع شهرستان «زبیر» از استان بصره متولد شد. وی در سال 1999، از دانشکده مهندسی بصره فارغ التحصیل شد. مدّتی در حوزه شهید آیت الله سید محمد صدر در نجف به تحصیل پرداخت. ضمناً بنا بر نقل مؤثق، برادر وی از نیروهای بعثی بود.
ادعاهای احمد حسن یمانی
وی با این که سید نیست و اصل و نسب او از طایفه «صیامر» معلوم و معروف است، عمامه سیاه بر سر میگذاشت و در مجامع عمومی ظاهر میشد؛ از جمله ـ طبق فیلمی که از او گرفته شده است ـ بر بالای منبر در یک مسجد، با لباس روحانی و عمامه سیاه سخنرانی نموده، و ادّعاهای ضد و نقیض خود را مطرح کرده است. وی، در عین اینکه تصریح میکند که هیچ ادّعایی ندارد و یک مرد ساده از یک روستای ساده است، در همان زمان ادّعا میکند که «من مایة رحمتم برای اسلام، بلکه برای اهل زمینم. هر جا بروم، اهل بیت علیهم السلام همواره با من هستند. صریحاً میگویم که خدواند مرا برگزیده است. صاحب نفس مطمئنه به من متصل شده و خود، صاحب نفس مطمئنه شده ام. من میخواهم شیعیان را متحد کنم از عالم و عامی، من آمادگی دارم حقایق را برای همه روشن کنم و به صورت سیاه و سفید نشان دهم. خدا نور است وکلام او نور است. در عین حال، هیچ ادعایی هم ندارم.»
مراحل ادعا
او طی پیامی از طریق پایگاه اینترنتی خود خطاب به علما و مراکز دینی در مورخه 27 شوال 1424ق ادعاهایی مطرح کرد که محورهای آنها از این قرار است:
در مرحله اوّل: ادّعا میکند که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را در عالم خواب به صورت مکرّر در حرم سید محمد فرزند امام هادی علیه السلام دیده که او را به زیارت عسکریین امر میکند. پس از آن، به دیدار آن حضرت در بیداری موفق شده، حضرت او را از انحرافات عملی و مالی حوزهها به خصوص حوزه نجف آگاه میکند و تحت تربیت ویژه قرار میدهد.
در مرحله دوم: وی مدّعی است که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف او را امر به ورود به حوزه علمیه میکند و در آن جا به او مأموریت میدهد که انحرافات حوزه را مطرح کند.
در مرحله سوم: ادّعا میکند که در ماه شعبان سال 1420 ق (مصادف با 1378 ش) امام زمان را برای دومین بار در حالت بیداری در کنار حرم امام حسین علیه السلام ملاقات کرده و به دستور آن حضرت به نجف میرود. او دعوت خود را علنی میسازد که در این مرحله، جمعی او را تکذیب و به سحر و جنون و تسخیر اجنّه، متهم میکنند. در پی آن، احمد به شهر خود بازگردانده میشود .
دعوت علنی
پس از سقوط صدام در ماه جمادی الثانی 1424ق، احمد اسماعیل گاطع دعوت خود را علناً تکرار میکند و تعدادی فریب حرف های او را میخورند. در ماه مبارک رمضان آن سال، او ادّعا میکند که از سوی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مأموریت یافته است که همه مردم زمین را خطاب قرار دهد و آنها را به قیام در راه حق و بر ضد ظالمان دعوت کند!
وی در آن پیام، تصریح میکند که من انتظار یاری علمای دین را ندارم؛ زیرا بسیاری از آنان با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با لسان و سنان خواهند جنگید؛ چون با ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بساط مرجعیت آنان درهم پیچیده میشود. به گفتة او مقصود از اوثان و اصنام (بتها ) همان علما هستند.
استدلالها (مغالطات) احمدالحسن
وی برای اثبات مدّعای خود به چند دلیل استناد میکند:
دلیل اول. خواب هایی که اشخاصی درباره او دیدهاند و این، علاوه بر خوابهایی که خود دیده بود.
دلیل دوم. اخبار از حوادث آینده مثل سقوط صدّام.
دلیل سوم. آمادگی برای مناظره با علمای اسلام، یهود و مسیحت.
دلیل چهارم. آمادگی برای مباهله با علمای شیعه و سنی و یهودی و نصرانی.
بدیهی است که دلایل فوق، صرف ادّعا است.
وی در پیامی خطاب به مردم عراق، چنین میگوید:
پدرم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف من را برای اهل زمین فرستاد و من دعوتم را در بین شما آغاز کردم. در حالی که جبرئیل و میکائیل مرا تأیید و نصرت میدهند، من از شما طلب نصرت میکنم.
اگر نصرتم دادید فبها، والّا سابقه پدران شما روشن است. اگر مرا خذلان کنید، صبر خواهم کرد همان گونه که مسلم بن عقیل صبر نمود. من بزودی از میان شما خواهم رفت، ای باقیمانده های قاتلان حسین! اگر میخواستم، شمر و شبث این زمان را معرفی میکردم.
من اخبار شما را به پدرم محمد بن الحسن خواهم رساند؛ در آینده به همراه او، که جز شمشیر، چیزی را به شما ارائه نخواهد داد، باز خواهم گشت.
این ادعاهای واهی موجب شده عده ای به شک افتند اما با بررسی کلی روایات، کذب این شیاد ثابت می شود.
انشاءالله در آینده بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت. بحوله و قوته.
+ نوشته شده در شنبه هفتم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 17:0 توسط امین
|
اعوذبالله من شر نفسی و من شر شیطان لعین الرجیم