احتمال بداء در نشانههای ظهور
بسم الله الرحمن الرحیم
احتمال بداء در نشانههای ظهور

یکی از باورهای شیعه امامیه که به غلط مورد اعتراض دیگر فرقهها قرارمیگیرد، بداء است؛ زیرا تصوّر میشود، مقصود از آن (ظهور بعد الخفاء) است، در حالی که شیعه بداء را به معنی (ابداء) میداند؛ نه آشکار شدن امری بر خداوند،1 به این معنا که خداوند مقصود حقیقی خود را آشکار میكند؛ ولی مردم تصوّر دیگری دارند، مانند تغییر قبله، ذبح اسماعیل(ع) و رفع عذاب از قوم یونس(ع)که خداوند متعال ابتدا از موضوع تغییر قبله، امتحانی بودن ذبح و رفع عذاب به دلیل توبه قوم یونس(ع) را خبر نداد؛ بلکه به جهت برخی مصلحتها، پس از مدّتی حقیقت را آشکار کرد. بنابراین (بداء) نزد غیر شیعه نیز مورد قبول است وسوء استفاده برخی غلات از آن، باعث شده است که شیعه نیز متّهم شود.

بر اساس برخی روایتها، در موضوع علائم ظهور نیز احتمال بداء وجود دارد. کلینی در باب «البداء» از امام صادق(ع) نقل میکند:
«خداوند دو گونه علم دارد؛ یکی علم پنهان و مخزون که غیر او کسی نمیداند واز آن بداء به وجود میآید و دوم علمی که به فرشتگان و پیامبران خود داده و ما از آن آگاهیم».3
آیا ممکن است که دانش امامان درباره نشانههای ظهور، از این نوع باشد؟ یعنی از نوعی که بداء در آن روشن نشده است. در تفسیر آیه «قضی اجلاً و اجلٌ مسمّی عنده»4 به نقل از امام باقر(ع) آمده است که «مراد اجل حتمی و اجل موقوف است.»5 در روایتهای علائم ظهور نیز به این دو گونه اشاره شده و از آنها استفاده میشود که نشانههای حتمی، چنان که از نامش پیداست به طور حتم، رخ خواهد داد؛ ولی علائم موقوفه ممکن است تغییر کند.6
چنان که امام باقر(ع)در ادامه همان حدیث «کافی» که نعمانی آورده است، درباره موقوف فرمودند:
«آن چیزی است که در آن، خواست الهی دخالت دارد».7
یعنی ممکن است به مشيّت خداوند تغییر کند. باید توجّه داشت، بیشتر علامتهای ظهور که در روایتها از جمله نمونههای حتمی، شمرده نشدهاند، به قرینه مقابله، جزو موقوفاتند و در آنها احتمال بداء وجود دارد.
با این همه، در روایتی از امام نهم(ع)، در نشانههای حتمی نیز، وجود بداء احتمال داده شده است. نعمانی به نقل از ابوهاشم جعفری میگوید:
در حضور ابوجعفر
الجواد(ع) از سفیانی و حتمی بودن آن در روایتها، سخن به میان آمد. پرسیدم:
آیا در امر حتمی هم بداء پیش میآید؟ فرمود: «آری»، گفتم که میترسم
درباره قائم(ع) هم بداء پیش میآید. فرمود: «قائم وعده الهی است و در آن
تخلّف نمیشود».8
همانگونه که گفته شد علامات پنجگانه ظهور که پیش از این عنوان شد، در روایات ما جزو علامات قطعی ظهور میباشد.
سؤالی
که بارها و بارها توسط خوانندگان مطرح شد، این که آیا ممکن است در این
امور مورد «بداء» صورت گیرد و . . .در پی این سؤالات برخی سؤال کردند که
اصلا «بداء» چیست؟
در اینجا ابتدا «بداء» را توضیح داده و در نوبت
آینده امکان «بداء» در این موارد و مسائل ناشی از آن را توضیح خواهیم داد
باشد که در این موارد بیاندیشیم و آن را انتخاب کنیم که صلاح است.
اما «بداء» چیست؟
بدا در لغت به دو معنای زیر آمده است:
۱- آشکار شدن.
۲- رای و نظر تازهای پیدا کردن.
اما «بداء» در اصطلاح یعنی: «بداء» درباره خداوند، آشکار کردن چیزی است که بر بندگان مخفی بوده و ظهورش برای آنان تازگی دارد.
خدای متعال با حضرت موسی (ع) قراری 30 روزه در کوه طور می گذارد. اما این قرار را 10 روز تمدید کرده و آن را 40 روزه می کند:
«وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَةً[اعراف/142] و ما با موسى، سى شب وعده گذاشتیم سپس آن را با ده شب (دیگر) تكمیل نمودیم به این ترتیب، میعاد پروردگارش (با او)، چهل شب تمام شد.»
خدای متعال اتفاقات و حوادث را در لوحی ثبت کرده، اما آنها را دچار تغییر و تحول می کند و بعضی از آنها را تغییر می دهد:
«یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ[رعد/39] خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات مى كند و «امّ الكتاب» [لوح محفوظ] نزد اوست.»
«إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ[رعد/11] خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتى) را تغییر نمى دهد مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند!»
بنابراین
خدای متعال که حال قومی را به گونه ای قرار داده، می تواند تصمیم خود را
عوض کند و حال آنان را تغییر دهد، چون خود آن قوم، تغییری در خود ایجاد
کرده اند. چنان که قوم یونس دچار همین تغییر حال شدند:
«قَوْمَ یُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى حینٍ[یونس/98] قوم یونس، هنگامى كه آنها ایمان آوردند، عذاب رسوا كننده را در زندگى دنیا از آنان برطرف ساختیم و تا مدّت معیّنى [پایان زندگى و اجلشان] آنها را بهره مند ساختیم.»
و خود حضرت یونس نیز از کسانی است که تغییری در حال او داده شد، به دلیل تسبیح خدای متعال توسط او:
«فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحینَ * لَلَبِثَ فی بَطْنِهِ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ[صافات/143-144] و اگر او از تسبیح كنندگان نبود تا روز قیامت در شكم ماهى مى ماند!»
در قرآن منکران بداء نیز به شدت توبیخ شده اند. آنجا که خدای متعال در مذمت ادعای یهود می گوید:
«وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ[مائده/64] و
یهود گفتند: «دست خدا (با زنجیر) بسته است.» دستهایشان بسته باد! و بخاطر
این سخن، از رحمت (الهى) دور شوند! بلكه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است.»
در
تفسیر نمونه ج4، صفحه 450 در توضیح این آیه می نویسد: «از بسیارى از
روایاتى كه از طریق اهل بیت ع به ما رسیده استفاده مى شود كه این آیه
اشاره به اعتقادى است كه یهود در باره مساله قضا و قدر و سرنوشت و تفویض
داشتند و معتقد بودند كه در آغاز خلقت خداوند همه چیز را معین كرده و آنچه
باید انجام بگیرد، انجام گرفته است و حتى خود او هم عملا نمىتواند تغییرى
در آن ایجاد كند!»
پیروان
مکتب خلفا تصور کردهاند که «بداء» درباره خداوند این است که برای حق
تعالی نیز، همانند مخلوقات، رأی تازهای پیدا میشود، و این نادرست و خلاف
صفات متعالیه خداوند است.
در حالی که در نظر اهل شیعه چنین است که
«بداء» چیزی است که برای بندگان معلوم نبوده است یا به عبارت دیگر هنگامی
است که بندگان تصوری دیگر یا انتظاری دیگر داشتهاند و بر خلاف آن تصور یا
انتظار رخ داده است ولی برای خداوند چنین نیست.
مرحوم صدوق در کتاب
کمال الدین (ج ۱، ص ۷۰) از امام صادق علیهالسلام روایت کرده است که ایشان
فرمودند: «مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَبْدُو لَهُ فِی
شَیْءٍ لَمْ یَعْلَمْهُ أَمْسِ فَابْرَءُوا مِنْهُ» یعنی «هر کس بگوید
برای خدای عزوجل در چیزی، رأی تازه و جدیدی پیدا میشود که پیش تر آن را
نمی دانسته، از او بیزاری بجویید».
حال ممکن است این سؤال پیش آید که چگونه ممکن است که برای بنده «بداء» صورت پذیرد در حالی که برای خداوند متعال چنین نباشد.
اگر به نکته زیر توجه فرمایید، جواب سؤال را خود پیدا میکنید.
گروهی
از مردم با توجه به شواهدی که در دست دارند، تصور میکنند که شما قصد کار
بخصوصی را دارید، در حالی که شما از ابتدا چنین قصدی را ندارید و آن کار را
هم انجام نخواهید داد.
در اینجا به ظاهر برای دیگران «بداء» رخ
داده در حالی که برای شما چنین نیست. پس بداء برای همه یکسان نیست و تقریبا
میشود گفت که امری نسبی است.
حال چنین اتفاقی در رابطه با خالق و
مخلوق نیز ممکن است، خصوصا آنکه علم خالق متعال که دانای مطلق است با
مخلوق که علمش قابل مقایسه با خالق نیست . . .
پینوشتها:
1. درباره جایگاه و اهمّیت بداء و اینکه بداء با علم الهی منافاتی ندارد، نک: الکافی، ج 1، صص 146 ـ 149.
2. برای اطّلاع بیشتر نک: غالیان، ص 277.
3. الکافی، ج 1، ص 147.
4. سوره انعام (6)، آیه 2.
5. الکافی، ج 1، ص 147.
6. درباره این روایتها، نک: بحارالأنوار، ج 52، ص 249.
7. الغیبـ[ نعمانی، ح 5، باب 18، ص 312.
8. همان، ح 10، باب 18، ص 315.
اعوذبالله من شر نفسی و من شر شیطان لعین الرجیم