بسم الله الرحمن الرحیم

قسمت شانزدهم:

نفی و اثبات

در اين روش ، اجرا کننده ي عمليات رواني سعي ميکند همه ي پيامهاي رقيب را نفي و شيوه ي  خويش را اثبات کند . به عنوان مثال ، نژادپرستان با نفي اصالت و ارزش نژادهاي ديگر ، برتري نژاد خود را اثبات ميکنند نه با اثبات برتري واقعي خودشان .

فاشيسم از اين شيوه براي تبليغ مباني خود استفاده هاي شاياني برده است .
در فاشيسم بيگانه بودن و رقيب بودن به خودي خود ناپسند شمرده مي شودو همين ناپسند بودن هر پيام رقيب ، زمينه اثبات تلويحي و غيرمستقيم پيام تبليغي فاشيسم ميگردد.

در اين رابطه گوبلز مطلبي را بيان کرده است :

( تا زماني که ما ، ناسيونال _ سوسياليستها ، معتقديم که بر حق هستيم ، ممکن نيست به کسي غير از خود اجازه بدهيم که ادعاي حقانيت کند . اگر ديگري بر حق باشد ، ناچار ، ناسيونال _ سوسياليست ، است ولي اگر ناسيونال سوسياليست نباشد ، ممکن نيست بر حق باشد !!!!)

غربي ها نيز از اين روش براي القاء برتري خود سود برده اند . در اين تبليغات گسترده ، با نفي تمدن و فرهنگ باستاني ايران ، چين و مصر زمينه ساز اثبات برتري و اصالت فرهنگ و تمدن يونان شده است و تئوريهاي غيرعلمي ، ابزاري براي توهم علمي بودن ابزارهاي  نژاد غربي گشته است .

فوکوياما که با ارائه ي نظريه ي ( پايان تاريخ ) ، دموکراسي غربي را عالي ترين نظام سياسي بشر معرفي ميکند ، در واقع تمام نظامهاي سياسي را رد و در پي اثبات و جاودانه کردن دموکراسي غربي ست .

ريچارد نيکسون در کتاب پيروزي بدون جنگ ، مينويسد :

( ما خواهان پيروزي بر هيچ کشور يا مردمي نيستيم ، بلکه طالب پيروزي آزادي بر انديشه ي خودکامگي مطلق گرا که آزادي را انکار مي کند ، هستيم . ماخواهان پيروزي حقوق تمام مردم از اختناق سياسي هستيم . ماخواهان پيروزي بر فقر ، رنج و بيماري در هر نقطه از جهان که وجود دارد هستيم  )

در واقع مداخلات به اصطلاح بشردوستانه آمريکا درهر نقطه اي که منافعش اقتضا نمايد ، در اين راستا پيگيري ميشود .

فراتر از اين ، نئوکانتهاي آمريکا پس از حادثه ي 11 سپتامبر 2001 و ترسيم خطوط ميان ( ما ) و ( آنها ) از عبارت ( يا ما يا آنها ) در فعاليتهاي تبليغاتي خود بهره گرفتند و بر اين اساس ، بوش عبارت مشهور ( هر که با ما نيست ، عليه ماست ) را عنوان نمود و تلاش کرد جواز اقدام نظامي عليه تمام مخالفان خود را به دست آورد.

دستگاه عمليات رواني راديويي آمريکا عليه جمهوري اسلامي به اشکال مختلفي از اين روش بهره گرفته است .

براي مثال ، براي اثبات اينکه سبک زندگي غربي بهترين سبک زندگي است ابتدا ديگر اشکال و سبکهاي زندگي در غرب را تشريح مي کند و آن گاه معايب آنها را برجسته مي سازد و در آخر اثبات ميکند که لازمه خوشبختي اتخاذ سبک زندگي آمريکايي است .

يا براي نفي نوع حکومت اسلامي در ايران و اثبات ناکارآمدي آن در اداره جامعه ، ابتدا آسيبهاي اجتماعي سياسي پديد آمده در جامعه را ميشمارد و به کمک عواملي ، انها را برجسته مي سازد ؛ آنگاه به برجسته سازي محاسن دموکراسي ليبرال مبادرت مي ورزد .

(( هر که با ما نيست ،  عليه ماست ))

جرج بوش

آگاه باشيم