بسم الله الرحمن الرحیم

قسمت هفتم

انگاره سازي ( تصوير سازي ) :

 

بر اساس اين تکنيک آنگونه که کارل هوسمن تصريح مينمايد :

((رسانه ها فضاي ساختگي ارائه ميدهند ، برداشتي ذهني از جهان که ضرورتا با جهان واقعي منطبق نيست . . در رسانه ها ، خبر ، ضرورتا همان چيزي نيست که اتفاق ميفند ، بلکه چيزي است که منبع خبري آن را ارائه مي دهد ))

رضوي زاده نيز ميگويد :
((در انگاره سازي خبري ، کارگزاران خبري ، آگاهانه و با برنامه ريزي به تصوير سازي خبري يا انگاره سازي خبري دست مي زنند ، در انگاره سازي آنچه مهم نيست انعکاس واقعيت و رويداد است . در اين هدف وماهيت کار ، استفاده از دستمايه واقعيت رويدادي براي ارائه تفسيري پنهان در لفاف است ))

بعضي از محققان دو مفهوم اساسي  را در انگاره سازي مورد توجه قرار داده اند :

1) مفهوم گزينش گري:

رسانه ها همواره بر يک پديده تاکيد گذاري يا تاکيد زدايي ميکنند . اين نقش رسانه ها کاملا آشکار است . هارولد دتيز واژه ي جهت گيري را به کار برده و  ميگويد : هر رسانه اي به خودي خود جهت گيري دارد . همچنين نيل پستمن در توصيف وضعيت رسانه ها معتقد است :

((رسانه ها ساختارهاي واقعي را در زمان انتقال ، ارزش گذاري ميکنند ، با اين کار بعضي از پديده ها مهم تر از پديده هاي ديگر نشان داده ميشود ))

2) مفهوم تغيير شکل :

بر اساس اين مفهوم بعضي از مخاطبان فکر ميکنند که کنترل رسانه را در اختيار دارند ،. در بحث تغيير شکل ، وسيله براي مخاطبان ، تبديل به هدف مي شود.

بارنتي از کارشناسان برجسته رسانه ها ، از زاويه ديگري مفاهيم دخيل در بحث انگاره سازي را بررسي ميکند:

1- تکنيک برچسب زني

2- انتقال و محاوره صوتي

3- توازن دروغين :
رسانه ها اصرار دارند که در انعکاس خبر ، توازن را رعايت مي کنند ، حال انکه توازن معنايي وجود ندارد ، و توازن ها صوري و ظاهريست .

4- چرايي : در پوشش خبري رسانه اي انگاره سازي ، علل و چرايي ارائه نمي شود و مخاطبان هيچ گاه در نميابند که چرا اين رويدادها اتفاق افتاده  است ، چرا که تلاش ميشود تا به علت واقعي پديده پي برده نشود.

5-حذف حقايق : يکي از رايج ترين کارهاي رسانه اي ، سرکوب افکار و حذف حقايق است ، گاه در هنگام حکايت رويداد بخشي از آن را حذف ميکنند وگاهي نيز همه آنرا . براي مثال : خبر سرنگوني سوکارنو توسط ارتش دانش آموز آمريکا ، سه ماه بعد ، در نيويورک تايمز انتشار يافت.

انگاره سازي و ارائه ي تصويري هدفمند از جمعيت آماج ( اعم از خودي ، بيطرف ، دشمن ) سهم قابل ملاحظه اي در سبد عمليات رواني نظام رسانه اي غرب ايفا مي نمايد . برخي از آنها را به اختصار مورد بررسي قرار ميدهيم :

انگاره سازي غرب از ايرانيان :

ادوراد سعيد در مورد تصوير سازي غرب از ايرانيان با طرح استدلات لينگن پس از تسخير لانه ي جاسوسي مي نويسد:

(( استدلال لينگن اين است که فارغ از اينکه چه چيزي اتفاق بيفتد ، همواره يک تمايل به شرارت ايراني براي مقاومت در مقابل اصل مفهوم عقلاني و منطقي ( البته از ديد غربي ها) وجود دارد .

 ما ( غربي ها ) ميتوانيم منطقي باشيم اما آن ايراني ها نمي توانند ؟ چرا ؟ براي اينکه به گفته ي لينگن : آنها به نحو غالبي ، خودمحور و خودباور هستند ، براي انها واقعيت نوعا بدخواهانه است .

 در اصل ( ذهنيت درهم و برهم و مغشوش آنها(غربي ها )  ) نفع عاجل ( زودتر از موقع) را بر منافع بلند مدت ترجيح ميدهند . آنها عليت را درست درک نميکنند و براي انان بين واژه ها و واقعيات پيوندي وجود ندارد .
ايرانيِ ساخته ي لينگن ، طرف مذاکره اي غيرقابل تحمل است که نه احساس راجع به طرف ديگر مذاکره دارد و نه ظرفيت اين را دارد که مورد اعتماد و حسن ظن قرار بگيرد و نه حتي آن قدر شخصيت دارد که تعهداتي را که بيان ميکند انجام دهد. ))

انگاره سازي غلط نظام غرب به حدي اثر بخش است که پس از دستگيري ملوانان انگليسي مهاجم به آبهاي ايران در سال 1386يکي از آنها پرسيد :

(((((( ما را کِي ميخوريد ؟ به ما گفته اند که اگز توسط پاسداران اسير شويم آنها شما را ميخورند !!!!!!!!!!!!!! ))))))

به اعتقاد سبيلان اردستاني (( انگاره اي که از ايرانيان ساخته شده است باعث ميشود که در صورت تجاوز کشوري به ايران ، افکار عمومي همسو با آن عمل کرده و به اعمال خلاف ديگران مشروعيت داده شود ))

 


انگاره سازي غرب از اعراب :

برداشت غربي از انسان عربي نيز نوعي عمليات رواني با هدف استعمار اين کشورهاست. تصوير ارائه شده از اعراب تصويري وحشيانه است که غربي ها آن را از برداشت هاي مغرضانه شرق شناسان غربي ترسيم کرده اند و مواضع خصمانه بيش از هر موضع ديگري بر انها غالب است.

عناصر اين تصوير عبارتند از : عرب ، فردي منزوي و در پي شهوتها و هوي و هوسهايش پنهان شده است. او سبک سر است و هيچ چيز جز فخر فروشي نميداند و به ارزشهاي حاکم بر جامعه ، آن اندازه ارج مينهد که به اون احترام بگذارند. او عقب مانده و نادان و ناتوان از پذيرش اصول مساوات و برابري است ، به گونه اي که توان فهم و درک اصل طبقه متوسط را ندارد .

او يا فقير لگدمال شده و يا بسيار ثروتمند و فردي منفعل و تاثير پذير است که ممکن است به افراط و زياده روي در هوسبازي نيز روي آورد . او دروغگوست و اساسا آزار دهنده و جنايتکار است . ( النابلسي ، کرستن و سيدکي )

در فيلم هاي سينمايي نيز فرد عرب معمولا با هرزگي و شهوت پرستي با نادرستي وحشيانه اي متهم ميشود.چهره ي او همچون فرد تبهکار و زياده از حد شهوتراني تصوير ميشود که حين آنکه با زيرکي قادر به توطئه و دسيسه هاي پنهاني است ، آدم ساديست ( آزارگر ) ، پست و خيانت پيشه اي ست که اگر بخواهيد به نقش سنتي عربها در فيلمهاي سينمايي بپردازيد معمولا وي را قالب يک تاجر برده ، شترسوار ، صراف  و آدم رذل پر زرق و برق مي بينند.

 در اين انگاره سازيها رهبر عرب هم مي گويد : (( افراد من شمارا خواهند کشت ، اما قبل از آن علاقه مندند قدري خود را با شما مشغول کنند !!)) و البته در حين حرف زدن نيز با نگاه منظور خود را مي فهمانند!!!!

در نوشته اي که تبديل به بحث بر انگيزترين بخش کتاب شرق شناسي شد ، ((سعيد )) ، شرحي را که برناردلوئيس ( چهره اي شاخص در تشکيلات شرق شناسي انگليسي -آمريکايي به مدت بيش از نيم قرن ) درباره نظر مسلمانان راجع به تحول ( انقلاب ) داده بود ، نقد کرد .

 لوئيس اصطلاح عربي ثوره ( انقلاب ) را با تصوير شتري که در حال برخاستن است و نيز احساس هيجان ربط داده بود . سعيد دريافت که اين توصيف به طور تلويحي حاکي از آن است که اعراب و مسلمانان قادر به مشارکت در فعاليتهاي سياسي جدي نيستند و احساسات و مسائل جنسي بر وجودشان حاکم است . بنا به گفته سعيد ، ربط دادن حساب شده خشونت مسلمانان به انگيزه اي حقير براي نامشروع جلوه دادن آن است .

 فعاليتهاي سياسي را ميتوان به راحتي برانگيخته از شهوت و ولع قدرت تفسير کرد ، نه احساس مسئوليت در قبال عدالت اجتماعي.

حمدي الحجار در مورد توصيف ملل عرب به نقل از جورج بوش که گفته بود :(( اينها ملتهايي هستند که به استقلال رسيده اند ، اما در دوران استقلال ، رهبران آنها براي مردمشان چيزي به ارمغان نياورده اند و تنها وجود خود را تکرار کرده اند.))  اين گونه اظهار نظر ميکند که :(( او درست ميگويد ، اما گويي طوري مارا وصف کرده است تا بهانه اي براي استعمار کردن ما پيدا کند ))


انگاره سازي غرب از اسلام :

رسانه هاي غرب ضمن ترويج ((اسلام هراسي )) همواره از اسلام نيز تصويري افسانه اي ارائه مي دهند . افسانه اي برگرفته از داستانهاي هزارويک شب که مملو از حرمسرا، کاخ هاي سربه فلک کشيده ، فرشهاي پرنده ، ثروت هاي بي پايان ، مبارزان و جنگجويان  خشن و راهزنان بي رحم است . در تصويري که  رسانه هاي غرب از اسلام ارائه مي دهند ، مسلمانان را افرادي بي رحم و با عقايد افراطي معرفي ميکنند.

کريم ح . کريم در مقاله (( انگاره هاي اصلي درباره غيرخودي هاي مسلمانان )) با اشاره به تصوير اعراب و مسلمانان در اسباب بازي ها ، مطالب فکاهي ، بازي هاي ويدئويي و تلويزيون در غرب مينويسد :  (در غرب ) کودکان را طوري تربيت مي کنند که غيرخودي ها را به شکل عرب تصور کنند .

 مي توان با ستفاده از اسباب بازي ها ، نبردهاي عادي بين ( آدم خوبه ) و ( آدم بده ) را که اولي نماينده ي تمدن تکنولوژيکي شمالي ( غربي ) و دومي از سرزمنين هاي صحرايي عقب مانده مي آيد و پيرو دين بدوي است ، بازسازي کرد(رسانه هاي غرب چنين القا مي کنند که علت مبارزه و نبرد مسلمانان ، کينه خردستيزانه شان با سکولاريسم عصر حاضر است .

سکولاريسمي که لوئيس با فخر و مباهات ميگويد : مال((( ما ))) است . نخوتي که در اين ادعا مشاهده ميشود چشمگير است ، چه ، نه تنها (ما) و (آنها ) از همديگر جدا و متفاوت هستيم بلکه ( آنها) محکوم به خشم و خردستيزي اند.در حالي که (ما)  از موفقيت فرهنگي خود لذت ميبريم .

 (ما) عرضه کنندگان جهان سکولار و واقعي هستيم و برعکس (آنها ) کف به لب اورده و فرياد زنان وغضبناک ساکن دنيايي هستند که دست کمي از يک قصه کودکانه ندارد .در نهايت ( ما) جهان (اسرائيل ) و (غرب ) است و جهان (آنها ) جهان (سکون ).

رويکرد مغرضانه ي رسانه هاي غربي باعث شده است که مردم آمريکا و اروپا به اشتباه گروههاي مسلح و تندرويي همچون القاعده را نمايندگان واقعي مسلمانان و دين اسلام بپندارند.


انگاره سازي نظام رسانه اي غرب از مرد آفريقا :

استعمارگران از اين حربه براي چپاول ملت هاي آفريقايي ، طي قرنهاي اخير ، بهره هاي فراواني برده اند .

تصور کنيد که يک مسئول تبليغاتي در يک دولت استعمارگر ،  ملت انقلابي امريکا را که براي آزادي از قيد استعمار تلاش ميکنند ، اين گونه مورد خطاب قرار ميدهد :

 

( اي آدم کشان سفاک !! اي کساني که در جنگها و دور از تمدن و روشنايي زندگي ميکنيد !! اي جاهلان ، اي کساني که از علم و زندگي جز آنچه قانون جنگل به شما تحميل کرده ، چيزي نميدانيد . اي نادانان ! رسالت شما در زندگي چيست ؟ شما در سرزمينهاي ناشناخته زندگي ميکنيد و نيازمند کسي هستيد که شمارا رهبري کند و در مسير دانش و روشنايي ، مشعل هدايت را برايتان روشن کند . )


پيشبرد سياست خارجي در جهان معاصر بيش از پيش به ميزان انگاره سازي هاي رسانه اي وابسته است . (يونس شکرخواه )

 

آگاه باشيم