بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد الله رب العالمین

انگیزه های پژوهش در دین

از ويژگيهاى روانى انسان، ميل فطرى و غريزى به شناختن حقايق و اطلاع از واقعيتهاست كه از آغاز كودكى در هر انسانى ظاهر مى‌شود و تا پايان عمر، ادامه دارد. همين فطرت حقيقت جويى كه گاهى بنام «حس كنجكاوى» ناميده مى‌شود مى‌تواند انسان را وادار كند تا درباره مسائلى كه در چارچوبه دين، مطرح مى‌شود بينديشد و درصدد شناختن دين حق برآيد، مانند اين مسائل:

آيا موجود نامحسوس و غيرمادى (غيب) وجود دارد؟ در صورت وجود، آيا رابطه‌اى بين جهان غيب و جهان مادى و محسوس هست؟ در صورت وجود رابطه، آيا موجود نامحسوسى هست كه آفريننده جهان مادى باشد؟

آيا وجود انسان، منحصر به همين بدن مادى، و حيات او محدود به همين زندگى دنيوى است، يا زندگى ديگرى هم دارد؟ در صورت وجود زندگى ديگر، آيا رابطه‌اى بين زندگى دنيا و زندگى آخرت، وجود دارد؟ در صورت وجود رابطه، چه نوع از پديده هاى دنيوى در امور اخروى مؤثر است؟ و چه راهى براى شناختن برنامه صحيح زندگى وجود دارد، برنامه‌اى كه سعادت انسان را در دو جهان، تضمين نمايد؟ و سرانجام، آن برنامه كدام است؟

پس غريزه حقيقت جويى، نخستين عاملى است كه انسان را براى بررسى همه مسائل، و از جمله مسائل دينى و شناختن دين حق بر مى‌انگيزاند.

عامل ديگرى كه رغبت انسان را به شناختن حقايق، تقويت مى‌كند اينست كه رسيدن به ساير خواسته ها كه هر كدام متعلق يك يا چند ميل فطرى ديگر (غير از ميل به شناخت حقايق) است در گرو شناختهاى خاصى مى‌باشد، چنانكه بهره مندى از نعمتهاى گوناگون مادى و دنيوى، مرهون تلاشهاى علمى است و پيشرفت علوم تجربى كمك فراوانى به دستيابى انسان به خواسته هايش مى‌كند. و در صورتى كه دين نيز بتواند كمكى به تأمين خواسته ها و منافع و مصالح انسان بكند و جلو زيانها و خطرها را بگيرد براى وى مطلوب خواهد بود و غريزه منفعت طلبى و گريز از زيان، عامل ديگرى براى پژوهش درباره دين، شمرده خواهد شد.

ولى با توجه به وسعت دايره دانستنيها و فراهم نبودن شرايط كافى براى شناختن همه حقايق، ممكن است انسان، مسائلى را براى پژوهش برگزيند كه حل آنها آسانتر و نتايج آنها محسوستر و سهل الوصولتر باشد و از بررسى مسائل مربوط به دين، به گمان اينكه حل آنها دشوار است يا نتايج علمى مهمى ندارد خوددارى كند. از اينروى، بايد توضيح داده شود كه مسائل دينى از اهميت ويژه‌اى برخوردار است بلكه پژوهش درباره هيچ موضوعى ارزش بررسى و تحقيق پيرامون اين موضوعات را ندارد.

يادآورى مى‌كنيم كه بعضى از روانشناسان و روانكاوان1 معتقدند كه اساساً خداپرستى، يك خواست فطرى مستقل است و منشاء آن را «حس دينى» مى‌نامند و آن را در كنار حس كنجكاوى و حس نيكى و حس زيبايى، بُعد چهارمى براى روح انسانى به حساب مى‌آورند.

ايشان با استفاده از شواهد تاريخى و ديرينه شناسى، خاطر نشان مى‌كنند كه خداپرستى همواره به نوعى در ميان انسانها وجود داشته، و همين همگانى و هميشگى بودن، نشانه فطرى بودن آنست.

البته معناى عموميت گرايش فطرى، اين نيست كه هميشه در همه افراد، زنده و بيدار باشد و انسان را آگاهانه بسوى مطلوب خودش برانگيزاند، بلكه ممكن است تحت تأثير عوامل محيطى و تربيتهاى ناصحيح، بصورت خفته و غيرفعال درآيد. يا از مسير صحيح خودش منحرف گردد چنانكه در مورد ساير غرايز هم، چنين خفتنها و سركوفتگيها و انحرافات، كمابيش يافت مى‌شود.

طبق اين نظر، پى جويى دين، داراى انگيزه فطرى مستقلى است و نيازى به اثبات لزوم آن از راه دليل و برهان ندارد.

اين بيان را مى‌توان با شواهدى از آيات و روايات مربوط به فطرى بودن دين كمابيش تأييد كرد ولى نظر به اينكه تأثير اين ميل فطرى، آگاهانه نيست ممكن است كسى در مقام بحث و احتجاج، منكر وجود چنين گرايشى در خودش بشود. از اينروى، ما به اين بيان، بسنده نمى‌كنيم و به اثبات اهميت پى جويى دين، از راه دليل عقلى مى‌پردازيم.

-------------------------

1. رجوع كنيد به كتاب حس مذهبى، و كتاب انسان موجود ناشناخته، و كتاب دين و روان.

منبع: کتاب آموزش عقاید آية الله مصباح يزدى. ص 19-20-21

الهم عجل ولیک الفرج

بسم الله الرحمن الرحیم

(هو الاول و هو الاخر)